هی

امشب مهمون داشتیم من بعد از مدت ها رفتم خونه ی دوستم اومدم ساعت دوازده بوده بعد میبینم در رو از پشت کشو زدن میبینم کلید در ساختمونم از تو کلیدام برداشتن زنگم زدم همه خوابن هیچکی در رو روم باز نکرد هیچی دیگه تصمیم داشتم برم خونه ی دوستم بخوابم گفتم برم از رو دیوار بپرم داخل حیاط اقا ما با یه ترس و لرز رفتیم رو دیوار نکنه که کسی بیاد بگو دزد بیان بگیرنمون رفتیم رو دیوار می بینم درخت و با بند بستن به سایبون نمیشه بپری تو حیاط نشستم اونجا بند کشیدم در اوردم بعد می بینم تو پام پلاتین ارتفاع زیاد بپرم ممکنه پام دوباره بشکنه هیچی یه پایی به یه زحمتی پریدیم تو حیاط.هی روزگار.